بسیاری از ما کارکنان سازمانی، همواره حس میکنیم که به عنوان استعدادی در سازمان نادیده انگاشته شده و در نتیجه حق و حقوقی که سزاوار آن هستیم به ما پرداخت نمی شود. واقعیت این است که این حقیقت وجود دارد و علت آن، عدم اطلاع یا عدم به کارگیری یکی از برجسته ترین ابزارهای مدیریتی به نام مدیریت استعداد است.
واژه مدیریت استعداد اولین بار در اواخر دهه 90 و در تحقیق شرکت مک کنزی ظهور یافت هنگامی که مشخص شد سازمان های با عملکرد بالا، تنها با این معیار که بهترین های خود را انجام داده اند و بهترین عملکرد را نشان داده اند شناخته نمی شوند؛ بلکه طرز تفکر سازمان در زمینه مدیریت فراگیر استعداد است که برترین سازمان را نمایان می کند. تنها مزیت رقابتی سازمان ها، داشتن استعدادهای برتر و مدیریت صحیح آنها توسط سازمان به شمار رفته و چون بازگشت سرمایه سهامداران را تسهیل، تسریع و تقویت کرده است وظیفه ای خطیر به شمار رفته و بر عهده مدیر سازمان نهاده شده است. اما، چرا از آن غفلت شده و این فراموشی و سهل انگاری چه عواقبی را به دنبال خواهد داشت؟
شکی نیست که سازمانها همواره به دنبال نجات برترین استعدادهای خود بوده اند، اما مدیریت استعداد زمانی شکل جدی به خود گرفت که سازمانها در پاسخ به تغییرات محیطی، از انقلاب صنعتی تا جهانی شدن و برون سپاری، مجبور به پذیرش و توسعه آن شدند. همگام با این پذیرش و توسعه، سازمانها ملزم به ایجاد تغییراتی در ماموریتها و استراتژی های خود گردیدند که در نتیجه، تغییراتی در ساختار سازمانی و در برخی موارد تعدیل نیرو را به دنبال داشت. این بدیهی است که برخی استعدادهای سازمانی هم ممکن بود از ترکیب سازمان کنار گذاشته شوند که این ریسک، به نوبه خود ضایعه ای جبران ناپذیر برای سازمان به شمار رفته و در نتیجه باید مدیریت می شد. با در نظر داشتن مباحث مدیریت ریسک و ترکیب و به کارگیری آن در ادبیات مدیریت استعداد، ابزار حیاتی نوین مدیریت متولد شد.
مدیریت ریسک استعداد، به عنوان زیرمجموعه ای از مبحث کلان مدیریت استعداد به دنبال این مهم است که چگونه می توان استعدادهای سازمانی را به گونه ای مدیریت کرد که با خطر خروج آنها از سازمان به دلیل بی انگیزگی و یا دیگر تبعات ناشی از تغییرات بنیادین در مأموریت های سازمانی ممانعت به عمل آورد. مدیریت ریسک استعدادها، با برشماری ریسک جذب و حفظ استعدادهای مورد نیاز سازمان در جهت کسب مزیت رقابتی، استعداد را منبعی ارزشمند و کمیاب قلمداد می کند و مدیریت استعداد را وادار می کند که در راه نجات خود از خطر هدررفت منابع استعدادی خود همگام با استراتژی های سازمانی گام بردارد و با شناسایی استعدادهای مهم سازمانی، احتمالات مربوط به از دست دادن آنها را به حداقل برساند.